Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

بهشت و جهنم

روزی یک مرد با خداوند مکالمه ای داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.

مرد با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد، خداوند گفت: 'تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است'، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خندیدند، مرد گفت: 'خداوندا نمی فهمم؟!'، خداوند پاسخ داد: 'ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!'

 گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد فردوس برین نمی شود.






عذر خواهی
معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است.
معذرت خواهی یعنی اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره.





دکتر علی شریعتی
دیشب که نمیدانستم به کدام یک از دردهایم بگریم ، کلی خندیدم.




خط تیره
معلم میدانست فاصله ها چه به روزمان می اورند که به خط فاصله میگفت : خط _ تیره




رابطه ما انسانها با پدر و مادر !!!
تو ۳ سالگی " مامان ، بابا عاشقتونم"
تو ۱۰ سالگی " ولم کنین "
تو ۱۶ سالگی" مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم"
تو ۱۸ سالگی" باید از این خونه بزنم بیرون"
تو ۲۵ سالگی " حق با شما بود"
تو ۳۰ سالگی "میخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو ۵۰ سالگی " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم"
تو ۷۰ هفتاد سالگی " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن





تولد و زندگی
تولد انسان
مثل روشن شدن کبریتی است
ومرگش خاموشی آن
بنگر در این فاصله چه کردی





روزگارا
روزگارا : تو اگر سخت بمن میگیری ! باخبر باش ، که پژمردن من آسان نیست!





فلسفه زندگی
فلسفه زندگی انسان امروز در این جمله خلاصه می شود : فدا کردن آسایش زندگی برای ساختن وسایل آسایش زندگی..




دلقک
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد.
دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست ، اینقدر میخنداندت تا غمت یادت برود .
مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم

خدای عزیز

خدای عزیز! کسی که همین الان مشغول خواندن این متن
زیباست چون دلی زیبا داره، درجه یکه، چون تو دوستش داری

خدایا ! ازت می خوام کمکش کنی زندگیش سرشار از همه بهترینها باشه
خواهش می کنم بهش درجات عالیه دنیا و آخرت عطا فرمایی
و کاری کن ، به آنچه چشم امید دوخته آنگونه که به خیر و صلاحش هست برسه
خدایا! در سخت ترین لحظه ها یاریگرش باش تا همیشه بتونه همچون نوری در تاریک ترین و سخت ترین لحظه های زندگی اش بدرخشه
و در ناممکن ترین موقعیت ها عاشقانه مهر بورزه...



 


تونل ها ثابت کردند که حتی در دل سنگ هم ، راهی برای عبور هست
ما که کمتر از آنها نیستیم ، پس نا امیدی چرا ؟

 

 




چه داروی تلخی است وفاداری به خائن،

صداقت با دروغگو،
و مهربانی با سنگدل



هر روز با حسرت تو نابود میشم


این آهنگی که میشنوید آهنگ زیبای kayip از تارکان هست که واقعا یکی از بهترین آهنگاشه که متن و ترجمشو هم براتون گذاشتم، من خودم بارها این آهنگو گوش میدم

امیدوارم خوشتون بیاد


"Kayip"


Hazin bir siyaha boyandı bulutlar
ابرها با سیاه غمناکی رنگ آمیزی شد

İkimize ağlar bu nazlı yağmurlar
این بارون فروتن برای هردومون گریه میکنه

Umudum azaldı, geçiyor zamanlar
زمان داره میگذره و امیدم داره از بین میره

Ayrılık efendi, kulu biz aşıklar
جدایی سَرور و بنده ش ما عاشقا

Ellerin avcumda soldu
دستات تو کف دستم پژمرده شد

Yaralı bir ürkek kuştu
یه پرنده ی ترسو و زخمی ای بود که

Biten bir aşktan çırpınıp uçtu
تو یه عشق تموم شده بال بال زد و پرواز کرد

Yolun açık olsun demek isterdim
میخواستم بگم برو به سلامت

Boğazım düğümlü, sözlerim kayıp
اما دهنم قفل شده، حرفام گم شده

Bir daha ömrümce kimseyi sevmem
دیگه تا آخر عمرم عاشق هیچ کسی نمیشم

Çünkü bu bedende yüreğim kayıp
چون تو این بدن قلبم گم شده

Beyaz cennetlerden inecek melekler
از بهشت سپید فرشته هایی فرود میان

Seni korur onlar; dualar, dilekler

که از تو محافظت می کنن، دعاها و آرزوهاتو مستجاب میکنن

Bense bu sevdanın uzak gurbetinde

درحالی که من، تو غربتی دور از این عشق

Savrulurum her gün senin hasretinle
هر روز با حسرت تو نابود میشم

Yarım kalan bir hikayeyiz artık seninle
دیگه با تو مثه یه حکایت ناتمومیم

Ayrı yollara yürüyoruz
تو راههایی جدا از هم داریم قدم میزنیم

Hayat bu
زندگی اینه

Serseri bir rüzgar gibi estin sen şimdi uzaklara

حالا تو مثل یه باد سرگردون به دوردست ها وزیدی

Ben göğsümde solgun bir gülle yaşarım yıllarca

و من سالها با یه گل رنگ پریده رو سینه م زندگی میکنم

Yaşamaksa bu
البته اگه این اسمش زندگی باشه

Ayrı akşamlara yatıp
Ayrı sabahlara uyanırız bundan sonra

بعد از این شبها تنها و جدا از هم به خواب میریم
و صبحها هم جدا از هم بیدار میشیم

Hataları aşk sanıp
خطاها رو عشق فرض کرده

Başka tenlerde avunuruz boşuna
و تو بدنهای دیگه بیهوده از راهمون منحرف میشیم

Ve gizli gizli yaralanırız
و پنهونی مجروح میشیم

Şunu bil ki daima
اینو بدون که همیشه

Ben, en güzel yeri hatırana saklarım
من بهترین جا رو برای خاطره هات نگه میدارم

Talan olmuş gönül bahçemde
تو باغچه ی دلم که غارت شده

Saçlarımda tel tel hüzünlerle
با تار تار موهام که از غمه

Gözlerimde azalan güneşlerle
با خورشیدی که تو چشام داره محو میشه

Ben hep seni beklerim bu şehirde

من همش تو این شهر منتظرت میمونم

Bir gün dönersin diye
تا یه روز برگردی

Kendine iyi bak ey sevgili

عشقم، مراقب خودت باش