Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

روزگار من...

اشکم ولی به پای عزیزان ریخته ام

خارم ولی به سایه ی گل آرمیده ام

با یاد ورنگ وبوی تو ای بهانه ی عشق

همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام

من جلوه ی شباب ندیدم به عمرخویش

از دیگران حدیث جوانی شنیده ام

موی سپید را فلکم رایگان نداد

این رشته ها به نقد جوانی خریده ام

ای سرو پای بسته به آزادگی مناز

آزاده من که از همه عالم بریده ام

گر میگریزم از نظر مردمان همی

عیبم مکن که آهوی مردم ندیده ام

 

 

زندگی یعنی چه ؟

 


 نمی دانم

 

زندگی یعنی غرور، زندگی یعنی گذرکردن بی تفاوت،

 

 زندگی یعنی خندیدن به صدای شکم گرسنه ای در کنار گذر خیابان...

 

می دانی زندگی یعنی چه ؟

نمی دانم !!

 

زندگی یعنی کوبیدن در گوش پسرک کوچکی که در خیابان گوشه

 

شلوارمان را گرفته و برای خریدن آدامس هایش التماس می کند...

 

چارتاش صد تومن... تو رو خدا .

 

 زندگی یعنی بستن چشم... یعنی ندیدن.

 

 ندیدن پسرک کوچکی که با پنج تومنی کوچکش از مغازه خواربارفروشی

 

بیرون می آید...

مش کریم بقال دیروز و ریاست محترم سوپرمارکت چهار فصل امروز...

 

 به او گفت : پنج تومنی هیچی نداریم.

 

 زندگی یعنی ندیدن عرق پدری که فرزندش بستنی فروش کنارخیابان را با دست های کوچکش به پدرش نشان می دهد و او را می کشد...

 بعدامی خرم...

 

 زندگی یعنی دروغ.

 زندگی یعنی تزویر.

 

زندگی یعنی یک سراب بزرگ.

زندگی یعنی به نیزه قرآن کردن. 

 زندگی یعنی یک کمربند،

 

 کمربندی که زیر شکم او گم شده است، اویی که با خون جگرهای هزاران نفر بزرگترین مجلس عزای حسین را برپا کرده است.

زندگی یعنی رها کردن.

 زندگی یعنی گم شدن.

زندگی یعنی جمع شدن در ماشین،

روشن کردن یک سیگار برگ  و بلند کردن صدای آهنگ مایکل و گذشتن از همه این چیزها... با سرعت...

زندگی یعنی دل بستن...

 زندگی یعنی له کردن...

 

زندگی یعنی زیر پا گذاشتن همه چیز.

زندگی یعنی خندیدن.

 

خندیدن به همه آنهایی که زیر بار سنگین زندگی له می شوند.

 

 زندگی یعنی کج شدن کمر یک مرد.

 

زندگی یعنی قالب زدن آجر زیر آفتاب هوای پنجاه و پنج درجه، با دست های کوچک پسرک هشت ساله... از ساعت پنج صبح، تا هفت شب...

 

زندگی یعنی نگاه پسرک کوچک پا برهنه از پشت شیشه های بلند و کشیده یک رستوران .

 

 زندگی یعنی پدری که به خاطر دیه برای فرزندانش خودش را به زیر ماشین پرت می کند....

 

 من که برای بچه هام فایده ندارم، بلکه مردنم براشون سودی داشته باشه...

 

زندگی یعنی ماهی سی هزار تومان، فقط همین. 

 

 و زندگی با همه این چیزها، یعنی ساختن حسینیه یک میلیاردتومانی...

 

 زندگی یعنی خون بالا آوردن دخترک دم بخت در کنار دار قالی...

 

 زندگی یعنی همین...

 

 زندگی یعنی یک تمسخر بزرگ یک ریشخند ابدی .

 

 زندگی یعنی صفر

 

می دانی زندگی یعنی چه ؟


- می دانم...می دانم... می دانم

 

 

 

 

 

 

دوباره می نویسم ...

دوباره می نویسم ...

می نویسم از تنهاییم


و سکوت پر از حرفم ؛ حرفهایی از جنس بغض
...

و آسمانی تیره تر از شب ، ابری ، در حسرت ستاره
...

دوباره می نویسم
...

می نویسم از خاطرات دورم


خاطرات شفافی که گذر زمان ماتشان کرد ... به سرعت عمر آدمی ؛


و تنها غباری از حسرت بر دلم به جای گذاشتند
.

دوباره می نویسم
...

می نویسم از دلتنگم
...

دلی که همه ی برگهای درخت امیدش ریخته
...

نه! هنوز یک برگ باقی مانده
...........

خدا
!

و دوباره می نویسم
...

این بار از خودم
:

خسته ام
...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زخمی


آخر راه اومدن با روزگار گره کوریه که بخت منه
که تموم اتفاقای بدش شاهد زندگی سخت منه
شاید این زخمی که تو خوردم و از حرارتش زبونه میکشم
یا تموم بی کسی هامو همش فقط از دست زمونه میکشم

بگو بازم هوامو داریو مثل همه منو تنها نمیزاری

بگو بازم هوامو داری و مثل همه منو تنها نمی ذاری
بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری
بگو هستی و روی ماهتو امشب پشت ابرا پنهون نمیشه
آسمون بخت تیره ی من ابری نمی مونه همیشه

بگو بازم هوامو داری و مثل همه منو تنها نمی ذاری

بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری
بگو هستی و روی ماهتو امشب پشت ابرا پنهون نمیشه
آسمون بخت تیره ی من ابری نمی مونه همیشه

من که پشتم به تو گرمه و باز هرچه این راهو میام نمیرسم
نکنه دستمو ول کردی که برم که به هرچی که میخوام نمیرسم
شایدم من اشتباهی اومدم که در بسته رو وا نمیکنی
من به این سادگی دل نمیکنم از تو که منو رها نمیکنی

بگو بازم هوامو داری و مثل همه منو تنها نمی ذاری

بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری
بگو هستی و روی ماهتو امشب پشت ابرا پنهون نمیشه
آسمون بخت تیره ی من ابری نمی مونه همیشه

بگو بازم هوامو داری و مثل همه منو تنها نمی ذاری

بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری
بگو هستی و روی ماهتو امشب پشت ابرا پنهون نمیشه
آسمون بخت تیره ی من ابری نمی مونه همیشه