Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

عید من باش گلم!

عید من باش گلم!

سفره ای باش به اندازه ی عشق...

هفت سینی به بلندااای دلت

و مرا دعوت کن

سرِ آن سفره ی ناب

ای تو همرنگ گلاب

عیدِ من باش گل
م...!

عید پیشاپیش مبارک

آخرین شعری که گفتم


آخرین شعری که  گفتم،

باز یادم با تو بود،

من که غرق خویش بودم،

نمی دانم،

چه کس آنرا سرود،

در خیالم می سرودم از تو باز،

می گشودم پرده های رمز و راز،

می زدم بر سیم سازم پنجه ای،

می ساختم آهنگ  و شعر تازه ای،

چون که شعرم،

رو به پایان می رسید،

پنجه هایم روی سازم می دوید،

باز نغمه،

نغمه چنگ تو بود،

گوش کردم،

آهنگ ، آهنگ تو بود،

ساز می زد ، شعر می امد،

ولی بی اختیار،

دفترم افتاده از دستم ، کنار،

این ترانه،

خاطراتت زنده کرد،

عطر تو پیچید در جانم،

مرا دیوانه کرد،

یک نفر من را،

ز شعرم رانده بود،

گوئیا یک قصه،

از بی مهریت جا مانده بود،

آخرین شعرم،

همه یاد تو بود،

من که غرق خویش بودم،

نمی دانم،

چه کس آنرا سرود

ببین البرت هوبارد میگه:

زندگی رو زیاد جدی نگیر ، چون هرگز از اون زنده بیرون نمیری .

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آنرا از تو گرفتند،

عشق بورز به آنها که دلت را شکستند،

دعا کن برای آنها که نفرینت کردند،

درخت باش بر غم تبرها،

بپر به کوری چشم خفاشها،

بهارشو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست …

دل من سخت شکست

شیشه ای می شکند..

 

 یک نفر می پرسد...

 

چرا شیشه شکست؟

 

مادر می گوید...شاید این رفع بلاست.

 

 یک نفر زمزمه کرد..

.باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد. شیشه ی پنجره را زود شکست.

 

 کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور می شکست،

 

 عابری خنده کنان می آمد...

 

 تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد...

 

 اما امشب دیدم...

 

 هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید...

 

 از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟

 

دل من سخت شکست اما،.

 

 هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا..؟

خدا جون

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟  

بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری  

خدا جون میگن تو خوبی ، مثل مادرا می مونی  

اگه راست میگن ببینم عشق من کجاست میدونی؟ 

 خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟ 

 من می خوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن 

 من که تقصیری نداشتم  پس چرا اینطوری شد؟  

خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته 

 زنده یا مردنه من واسه اون فرقی نداره 

 اون می خواد که من نباشم، 

 باشه 

 اشکالی نداره 

 خدا جون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت 

 ولی عمر اون زیاد شه  

حتی واسه ...........یه لحظه