Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

اگر یار مرا دیدی به خلوت / بگو اى بى وفاى بى مروت

غمم دادى و غمخوارم نکردى / سر و کارت به فرداى قیامت . . .

در حالـی کـه زنــده ای

آدم هـا می آینـد
زنـدگی می کننـد
می میـرنـد و می رونـد
امـا فـاجعـه ی زنـدگیِ تــو
آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه
آدمی می رود امــا نـمی میـرد
مـی مـــانــد
و نبـودنـش در بـودنِ تـو
چنـان تـه نـشیـن می شـود
کـه تـــو می میـری
در حالـی کـه زنــده ای

اضافی

تا حالا شده دلت بگیره، از دست غصه دق کنه بمیره؟
تا حالا شده که محتاج بشی، حتی خدا هم دست رو نگیره؟
تا حالا شده یه روز بیخبر، عشقت بره، بهونش رو بگیری؟
بفهمی هرچی میگفت دروغ بود، کم بیاری و دلت بخواد بمیری؟
تا حالا تنها یه جا نشستی، بی سر و صدا، توی خودت شکستی؟
حس خجالت بشینه رو چهرت، از اینکه حس کنی اضافی هستی؟
تا حالا شده چیزی ببینی، دلت بخواد کور بشیو نبینی؟
واسه پنهون کردن گریه هات، زیر بارون، بدون چتر بشینی؟ 

...تقدیم به چشم هایی که در راه ماندند و دل هایی که آنها را ندیدند

 تقدیم به اشک هایی که غرورشان شکست و عهدی که هیچکس با آنها نبست...