Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

تو که می توانی


خدایا دستانم را هر چه بالا می آورم به آسمان نمی رسد
 تو که می توانی
 دستان ناتوانم را بگیر و راهی آسمانم کن

 

 

حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:


 خیارکم الینکم مناکبة و اکرمهم لنسائهم


بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند.

 

من خدایی دارم

من خدایی دارم، که در این نزدیکی است

نه در ان بالاها

مهربان، خوب، قشنگ

چهره اش نورانیست

گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من

او مرا می فهمد...

او مرا می خواند، او مرا می خواهد!




در ساحل امن عقل بودم که جنون


یکدفعه مرا به داخل آب انداخت


فریاد زدم کمک! که یک مرتبه عشق


چون ماهی کوچکم به قلاب انداخت


عقلم نرسید و زود نفرین کردم


بر آنکه در آب و آنکه قلاب انداخت ...



 

حال دنیا را چو پرسیدم، من از فرزانه ای

   
گفت یا باد است، یا خواب است یا افسانه ای

گفتم آنها را چه می گویی، که دل بر او نهند

   
گفت یا مستند، یا کورند، یا دیوانه ای

گفتم از احوال عمرم گو که بازم، عمر چیست ؟

    
گفت یا برق است یا شمع است یا پروانه ای



 

 

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید


ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود ؟


زنده را تا زنده است قدرش بدان


ورنه بر روی مزارش کوزه گل چیدن چه سود ؟




سرسبز دل از شاخه بریدم ، تو چه کردی ؟


افتادم و بر خاک رسیدم ، تو چه کردی ؟


من شور و شر موج و تو سرسختی و ساحل


روزی که به سوی تو دویدم ، تو چه کردی ؟




درنگاهت خوانده ام غرق تمنایی هنوز


گرچه درجمعی ولی تنهای تنهایی هنوز


بی توامشب گریه هم با من غریبی میکند


دیده در راهندچشمانم که بازآیی هنوز




فهمیده ام که...


فهمیده ام که ، همه می خواهند بر فراز قله ها باشند ، اما تمام خوشی و لذت در هنگام صعود اتفاق می افتد .
فهمیده ام که، ما مدت زیادی را صرف آرزو برای نداشته ها و غفلت از داشته ها می کنیم.
فهمیده ام که،در برخی شرایط، انسان فقط به دستی برای فشردن و قلبی برای درک کردن نیاز دارد .
فهمیده ام که، ازدادن گل به دیگران آنقدر خوشحال می شوم که از گرفتنش.
فهمیده ام که؛گفتن عبارت« منو ببخش» آنقدر ها هم مشکل نیست .گفتن «بخشیدمت» مشکل تر به نظر می رسد .
فهمیده ام که؛خشم مانند باد مخالفی است که شعله خود را خاموش می کند.
فهمیده ام که؛باید برای هر آنچه که داری ، شکر گذار باشی هرچند که ممکن است به اندازه کافی نداشته باشی.
فهمیده ام که؛وقتی به کسی چیزی می آموزید ، بخشی از وجود خود را به او منتقل می کنید.
فهمیده ام که؛ رفتار خوب، همیشه مد روز است.
فهمیده ام که؛ خدا هیچ کاری را تصادفی انجام نمی دهد .
فهمیده ام که؛ چیزی که فقط چند لحظه دوام دارد ، ارزش یک عمر از خود گذشتگی را ندارد.
فهمیده ام که؛آدمهایی که هنر درست زندگی کردن را آموخته اند ، مثل آن است که به قطب نما مجهزند،ممکن است که گاهی راه را اشتباه بروند ، اما همیشه به مسیر درست بازمی گردند.

دکتر علی شریعتی


وقتی که دیگر نبود

من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی‌توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن!
(دکتر علی شریعتی)

 

 

عزیزم دارد این دل هم خدایی

 

منم سرگشته حیرانت ای دوست

کنم یکباره جان قربانت ای دوست

تنی نا ساز از شوق وصل کویت

دهم سر بر سر پیمانت ای دوست

دلی دارم در آتش خانه کرده

میان شعله ها کاشانه کرده  

دلی دارم که از شوق وصالت

وجودم را ز غم ویرانه کرده

من آن آواره بشکسته حالم

ز هجرانت بُتا رو به زوالم

منم آن مرغ سرگردان و تنها

پریشان گشته شد یکباره حالم

زِ هَر سر بر سر سجاده کردم

دعایی بهر آن دلداده کردم

ز حسرت ساغر چشمانم ای دوست

زبان از یکسره از باده کردم

دلا تا کی اسیر یاد یاری؟

ز هجر یار تا کی داغداری؟

بگو تا کی ز شوق روی لیلی

تو مجنون پریشان روزگاری؟

پریشانم، پریشان روزگارم

من آن سرگشته ی هجر نگارم

کنون عمریست با امید وصلت

درون سینه آسایش ندارم

ز هجرت روز و شب فریاد دارم

ز بیدادت دلی ناشاد دارم

درون کوهسار سینه خود

هزاران کشته چون فرهاد دارم

چرا ای نازنینم بی وفایی؟

دمادم با دل من در جفایی

چرا آشفته کردی روزگارم

عزیزم دارد این دل هم خدایی


عزیزم دارد این دل هم خدایی



عزیزم دارد این دل هم خدایی



عزیزم دارد این دل هم خدایی