Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

عاشقانه خندید

هر کسی هم نفسم شد
دست آخر قفسم شد
من ساده به خیالم
که همه کار و کسم شد
اونکه عاشقانه خندید
خنده های منو دزدید
پشت پلک مهربونی
خواب یک توطئه می دید
رسیده ام به ناکجا
خسته از این حال و هوا
حدیث تنگیست
مرا طاقت من نیست

چهار تا هم صحبت

اینجا همه خوبند خیالت راحت !

من مانده ام و چهار تا هم صحبت
این گوشه نشسته ایم و دلتنگ تو ایم
من، عشق، خدا، عقربه های ساعت

طوفان

گاهی خدا درها رو میبنده و پنجره ها رو قفل می کنه

زیباست اگه فکر کنی شاید بیرون

طوفانه و خدا میخواد از تو محافظت کنه

پرنده

پرنده ای که بال و پرش ریخته باشد!

مظلومیت خاصی دارد
!

باز گذاشتن در قفسش توهینی است به او
!
 

در قفس را ببند تا زندان دلیل زمینگیر شدنش باشد !

نه پر و بال ریخته اش...

دلگیرم

دلگیرم از تمام الفبای بی کسی 

به خصوص این پنج حرف( ف ا ص ل ه) . . . 

 ساعت ها را بگو بخوابند... 

 بیهوده زیستن را نیازی به شمارش نیست...