Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

زندگی یعنی چه ؟

 


 نمی دانم

 

زندگی یعنی غرور، زندگی یعنی گذرکردن بی تفاوت،

 

 زندگی یعنی خندیدن به صدای شکم گرسنه ای در کنار گذر خیابان...

 

می دانی زندگی یعنی چه ؟

نمی دانم !!

 

زندگی یعنی کوبیدن در گوش پسرک کوچکی که در خیابان گوشه

 

شلوارمان را گرفته و برای خریدن آدامس هایش التماس می کند...

 

چارتاش صد تومن... تو رو خدا .

 

 زندگی یعنی بستن چشم... یعنی ندیدن.

 

 ندیدن پسرک کوچکی که با پنج تومنی کوچکش از مغازه خواربارفروشی

 

بیرون می آید...

مش کریم بقال دیروز و ریاست محترم سوپرمارکت چهار فصل امروز...

 

 به او گفت : پنج تومنی هیچی نداریم.

 

 زندگی یعنی ندیدن عرق پدری که فرزندش بستنی فروش کنارخیابان را با دست های کوچکش به پدرش نشان می دهد و او را می کشد...

 بعدامی خرم...

 

 زندگی یعنی دروغ.

 زندگی یعنی تزویر.

 

زندگی یعنی یک سراب بزرگ.

زندگی یعنی به نیزه قرآن کردن. 

 زندگی یعنی یک کمربند،

 

 کمربندی که زیر شکم او گم شده است، اویی که با خون جگرهای هزاران نفر بزرگترین مجلس عزای حسین را برپا کرده است.

زندگی یعنی رها کردن.

 زندگی یعنی گم شدن.

زندگی یعنی جمع شدن در ماشین،

روشن کردن یک سیگار برگ  و بلند کردن صدای آهنگ مایکل و گذشتن از همه این چیزها... با سرعت...

زندگی یعنی دل بستن...

 زندگی یعنی له کردن...

 

زندگی یعنی زیر پا گذاشتن همه چیز.

زندگی یعنی خندیدن.

 

خندیدن به همه آنهایی که زیر بار سنگین زندگی له می شوند.

 

 زندگی یعنی کج شدن کمر یک مرد.

 

زندگی یعنی قالب زدن آجر زیر آفتاب هوای پنجاه و پنج درجه، با دست های کوچک پسرک هشت ساله... از ساعت پنج صبح، تا هفت شب...

 

زندگی یعنی نگاه پسرک کوچک پا برهنه از پشت شیشه های بلند و کشیده یک رستوران .

 

 زندگی یعنی پدری که به خاطر دیه برای فرزندانش خودش را به زیر ماشین پرت می کند....

 

 من که برای بچه هام فایده ندارم، بلکه مردنم براشون سودی داشته باشه...

 

زندگی یعنی ماهی سی هزار تومان، فقط همین. 

 

 و زندگی با همه این چیزها، یعنی ساختن حسینیه یک میلیاردتومانی...

 

 زندگی یعنی خون بالا آوردن دخترک دم بخت در کنار دار قالی...

 

 زندگی یعنی همین...

 

 زندگی یعنی یک تمسخر بزرگ یک ریشخند ابدی .

 

 زندگی یعنی صفر

 

می دانی زندگی یعنی چه ؟


- می دانم...می دانم... می دانم

 

 

 

 

 

 

دوباره می نویسم ...

دوباره می نویسم ...

می نویسم از تنهاییم


و سکوت پر از حرفم ؛ حرفهایی از جنس بغض
...

و آسمانی تیره تر از شب ، ابری ، در حسرت ستاره
...

دوباره می نویسم
...

می نویسم از خاطرات دورم


خاطرات شفافی که گذر زمان ماتشان کرد ... به سرعت عمر آدمی ؛


و تنها غباری از حسرت بر دلم به جای گذاشتند
.

دوباره می نویسم
...

می نویسم از دلتنگم
...

دلی که همه ی برگهای درخت امیدش ریخته
...

نه! هنوز یک برگ باقی مانده
...........

خدا
!

و دوباره می نویسم
...

این بار از خودم
:

خسته ام
...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زخمی


آخر راه اومدن با روزگار گره کوریه که بخت منه
که تموم اتفاقای بدش شاهد زندگی سخت منه
شاید این زخمی که تو خوردم و از حرارتش زبونه میکشم
یا تموم بی کسی هامو همش فقط از دست زمونه میکشم

بگو بازم هوامو داریو مثل همه منو تنها نمیزاری

بگو بازم هوامو داری و مثل همه منو تنها نمی ذاری
بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری
بگو هستی و روی ماهتو امشب پشت ابرا پنهون نمیشه
آسمون بخت تیره ی من ابری نمی مونه همیشه

بگو بازم هوامو داری و مثل همه منو تنها نمی ذاری

بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری
بگو هستی و روی ماهتو امشب پشت ابرا پنهون نمیشه
آسمون بخت تیره ی من ابری نمی مونه همیشه

من که پشتم به تو گرمه و باز هرچه این راهو میام نمیرسم
نکنه دستمو ول کردی که برم که به هرچی که میخوام نمیرسم
شایدم من اشتباهی اومدم که در بسته رو وا نمیکنی
من به این سادگی دل نمیکنم از تو که منو رها نمیکنی

بگو بازم هوامو داری و مثل همه منو تنها نمی ذاری

بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری
بگو هستی و روی ماهتو امشب پشت ابرا پنهون نمیشه
آسمون بخت تیره ی من ابری نمی مونه همیشه

بگو بازم هوامو داری و مثل همه منو تنها نمی ذاری

بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری
بگو هستی و روی ماهتو امشب پشت ابرا پنهون نمیشه
آسمون بخت تیره ی من ابری نمی مونه همیشه

معبود

 

معبودم ، سکوتم را از صدای تنهاییم بدان ...

 

نمیخوانم و نمیگویم چون درونم هیچ بوده، و تو آمدی برایم قصه هایی از عشق سراییدی

و به من قصه باران آموختی....

 میدانی قصه باران، قصه شستن غمهاست و درون انسانها پر از غم و تنهایی است

 ونگاهم به باران تو افتاد و ناگهان تمام تنهاییم را فراموش کردم

 و به تو و داشتن تو میبالم ...

تنهاتر از یک برگ با باد شادیها محجورم درآبهای سرور آور تابستان آرام میرانم.

 

sms

ا 

عشق یعنی پاکی و صدق و صفا خود شناسی حق شناسی از وفا عشق یعنی دور بودن از خطا بنده بودن خلوت دل با خدا عشق یعنی نفس را گردن زدن پاک و طاهر گشتن روح و بدن عشق یعنی صیقل زنگار دل دیدن اسرار غیب در جام دل

 

شک مقدمه ی یقین, پرسش مقدمه وصول, اضطراب مقدمه آرامش

 

اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای ، به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید ...

 

 

هر گاه دیدی در اوج قدرت هستی به حباب فکر کن!

 

 

زندگی یعنی بازی. سه ، دو ، یک … سوت داور............ بازی شروع شد!!! دویدی ، دست و پا زدی ، غرق شدی ، دل شکستی ، عاشق شدی ، بی رحم شدی ، مهربان شدی… بچه بودی ، بزرگ شدی ، پیر شدی سوت داورــــــ0 ?ــــــــــ بازی تمام شد... زندگی را باختی

 

 

وقتی از مادر متولد شدم..صدایی در گوشم طنین انداخت که بعد از این با تو خواهم بود. به او گفتم تو کیستی؟ گفت :غم! فکر کردم غم عروسکی خواهد بود که من بعدها با اون بازی خواهم کرد. ولی بعدها فهمیدم!! که من عروسکی هستم در دستان غم

 

 

خوشبختی, داشتن دوست داشتنی ها نیست, بلکه دوست داشتن داشتنی هاست.

 

 

تنها راه نگه داشتن عشق تست نکردن آن است

 

وقتی عشقت تنهات گذاشت نگران خودت نباش که بعد از اون چه کار کنی شرمنده دلت باش که بهت اطمینان کرد

 

میدونتی فرق لبخند تو با مال من چیه؟ تو وقتی شادی میخندی من وقتی تو شاذی میخندم

 

این شعر توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره:وقتی به دنیا می یام سیام ،وقتی بزرگ میشم سیام،وقتی میرم زیر آفتاب سیام،وقتی میترسم سیام،وقتی مریض میشم سیام،وقتی میمیرم هنوزم سیام،و تو آدم سفید،وقتی به دنیا می یای صورتی ای،وقتی بزرگ میشی سفیدی،وقتی میری زیر آفتاب قرمزی،وقتی سردت میشه آبی ای،وقتی میترسی زردی،وقتی مریض میشی سبزی،وقتی میمیری خاکستری ای و تو به من میگی رنگین پوست

گر باسحرها خوکنی هرشب خدارابنگری دل اگر یکسو کنی بانگ ندا را بشنوی تقدیم به عشم ندا

 

 

دنیا فراموش کند خاطره هارو تو فراموش نکن انچه میان منو توست

 

ساکت و تنها چون کتابی در مسیر باد می خورد هر دم ورق اما هیچ کس او را نمی خواند برگ ها را میدهد بر باد میرود از یاد هیچ چیز از اونمی ماند بادبان کسی او در مسیر باد مقصدش هر جا که بادابادا بادبان را نا خدا باد است لیک او را هم خدا ، هم نا خدا باد است

 

سه چیز تو دنیا خیلی قشنگه: ۱. نگاهی که از حادثه ی عشق تر است. ۲. لحظه شماری برای دیدنش (که خیلی هم سخته) یک چیز تو دنیا هست که خیلی ملال آوره اینکه کنارش باشی و ازش خیلی دور باشی

کاش جمله زیبای دوستت دارم بی هیچ غرضی بر زبان ها جاری بود! ای کاش از گفتن دوستت دارم، از ترس سوءتفاهم ها و غلط اندیشی ها باز نمی ایستادیم، ای کاش محبت را بی هیچ چشمداشتی حتی چشم داشت محبت، به او که دوستش داریم هدیه میدادیم ای کاش، جمله دوستت دارم را به هوس آلوده نمیکردیم.... ای کاش...

یا رب کاش اشنای ها نبود یا به دنبالش جدای ها نبود جویمش با چشم گریان کوه به کوه نقش دل کردم رخ زیبای او

یک بوسه زلبهای تودرخواب گرفتم= گوئی که گل ازچشمه مهتاب گرفتم= هرگزنتوانی که زمن دوربمانی= چون عکس تورادردل خودقاب گرفتم

در جوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد آتش عشقت چنان از زندگی سیرم کرد آرزوی مرگ مکردم ولی مرگ هم یادم نکرد

عشق چیزی نیست ک من و تو درآن هجی شویم بلکه باید دل هایمان در آن تحلیل شوند.

آن قدر دیوانه ام که دیوانگی ات را نمی بینم

 

سخت است می نوش کسی دیگر بود ،شام شب تاریک کسی دیگر بود ... با یاد کسی که دوستش می داری؛ یک عمر در آغوش کسی دیگر بود ... به یاد نامردی که همه چیزمو ازم گرفت اما هنوزم تا می بینمش دست ودلم می لرزه

اگر یک اسمان دل را به قصد عشق بردارم میان عشق و زیبایی تو را من دمست میدارم چه زیبا میشود روزی به پایان اید این یلدادلمن اسمان گردد و روح سبز تو شیدا

 

بعد از سه دهه از محرومیت از عشق برای امت ایران من لبریز از عشق مجازی به دلبرا هستم.

 

هر گز برای عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباشی گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند

عشق با غرور زیباست ولی اگر عشق را به قیمت فرو ریختن دیوار غرور گدایی کنی آن وقت است که دیگر عشق نیست صدقه است

 

در دل وجان خانه کردی عاقبت هردو را ویران کردی عاقبت

عشق باهم ایستادن در زیر بارون و با هم خیس شدن نیست عشق این است که یکی چتر دیگری بشه و اون یکی هرگز نفهمه که چرا خیس نشده

آغاز راه دوست داشتن است گرچه پایان ناپیداست ******* من هرگز به پایان نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست

تنهایم , آی مردم , آی مردم ,فریاد میکنم , تنهایم ,کسی هست؟ , به دادم برسید , نمی خواهم در این تاریکیه شب ها , بمانم تنها , نمی خواهم که عمرم تنهایی خیره سازد , آی مردم تنهایم , نمیخواهم که مرگم برِ تنهایی اید ,,ای مردم خوف دارم که بمیرم ,تنهایم به دادم برسید

نیمه شب بود غمی تازه نفس ....ره خوابم زد و ماندم بیدار ....ریخت از پرتوی لغزنده ی شمع شاخه گلی بر دیوار

 

بهار است بی تو بهاری ندارم چومرغان وحشی قرار ندارم جای می روم که لاله باشد میان لاله عکس تو باشد

بگیر ازمن تو این دل یاد بود که تنها لایق این دل تو بودی هزاران خواستند این دل بگیرند ندادم چون عزیز این دل تو بودی (تقدیم به دوست خوب زندگیم مهسا خانم)

اگر نمی توانی بالا روی سیب باش که افتادنت اندیشه را بالا برد

دوستی مثل ایستادن روی سیمان خیس است هر چه بیشتر بمونی رفتن سخت تر می شه و اگر هم بروی رد پاهات برای همیشه باقی میمونه

 

کاش امتداد لحظه ها تکرار با تو بودن بود

 

زندگی چون گل سرخی است پر از برگ و پر از عطر و پر از خار یادمان باشد اگر گل چیدیم عطر و خار و گل و برگ همه همسایه دیوار به دیوار همند

در ساحلی نشسته بودم ناگهان صدایی به من گفت بنویس گفتم قلم ندارم گفت استخوانت را قلم کن گفتم جوهر ندارم گفت خونت را جوهر کن گفتم کاغذ ندارم گفت پوستت را کاغذ کن گفتم چه بنویسم گفت بنویس {عشق من دوستت دارم}

چشم هایم را به آسمانی که خدایت در آن است دوخته ام و دستهای خسته ام را سوی او ‏دراز کرده ام و از تو می خواهم که بیایی و مرا از عطر نفسهایت لبریز کنی بیایی و مرا به ‏سرزمین آب های نقره ای ، به سرزمین آرزوها ببری و امشب باز به گذشته مینگرم آنجا ‏که در اوج نا امیدی سر راهم قرار گرفتی و با نگاهت قلب یخ بسته ام را گرما بخشیدی و ‏امشب چون گذشته تمام حرفهایم برای توست آه...پس کی می آیی چشمهای خسته ام ‏انتظار آمدنت را می کشند؟

 

چقدر سخته گل ارزوهات رو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی اونوقت ‏اروم زیر لب بگی : گل من باغچه ی نو مبارک...

 

شبی از شب ها تو به من گفتی که شب باش من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فا نوس شب من باشی

روزی که به دنیا اومدی داشت بارون می اومد ولی هوا ابری نبود.میدونی چرا؟اون روز فرشته هاداشتن از اون بالا گریه میکردن.چون یکی از اونا کم شده بود.