حواست هست...
یک تابستان دیگر هم گذشت و هیچ معجزه ای نشد.
حالا باید دوباره دل خوش کنیم به آمدن پاییز،
یک پائیز خوش رنگ که زرد و نارنجی نباشد،
به پائیزی که دلت نگیرد و غروبش غم نداشته باشد،
و توی کوچه پس کوچه هایش بغض نباشد،
پائیزی که مهر وآبان و آذرش تو را یاد هیچ خاطره ی خیسی نیاندازد
و دل کندنش آسانتر از دل بستنش باشد.
یک پائیز دوست داشتنی که شاید مال من و تو باشد،
میمانیم به امید پائیزی که...
نه از فاصله خبری باشد و نه از درد و نه از زخم...
نه از جنگ و نه از فقر...
به امید پائیزی که وقتی به آخر خط رسیدی جوجه ای
از جوجه هایمان کم نشده باشد.
حامد