Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

یک روز دلت برای من تنگ خواهد شد ...


چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار خیانتش همه وجودت له شده





در باغ دلم جوانه ای باید و نیست

شوق غزل ، ترانه ای باید و نیست

خواهم که تو را ببینم اما چه کنم

دیدار تو را بهانه ای باید و نیست






این روزها ، تلخم
تلخ می‌‌نویسم
تلخ فکر می‌کنم
این روزها
دست برداشته‌ام از توجهِ بی‌ وقفه به حضور آدم ها
  پرهیز می‌‌کنم از ثبتِ وجود‌هایی‌ که ماندگاری ندارند
این روزها ، تلخ تر از همیشه
از همه ی آدم‌ها بریده ام




یک روز دلت برای من تنگ خواهد شد ...
برای دوستت دارم هایی که گفتم
و تو سکوت کردی ...
تنگ خواهد شد ...
برای صادقیم ...
برای عاشقیم ...
  برای شعر هایی که برای تو گفتم ...
تنگ خواهد شد...
نه ...
من قصد رفتن و بریدن ندارم ...
اما چندیست که بی تو آرزوی مرگ دارم ...
کسی چه میداند ؟
شاید یک شب چشمانم را بستم ...
و تا ابد در رویا ماندم ...


نظرات 1 + ارسال نظر
دریا دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:11 ب.ظ http://azjensebaranam.blogsky.com

چی بگم؟
هیچی ندارم که بگم
این نوشته درد داشت.........
براتون آرزوهای خوب دارم
زنده باشید و سلامت دوست خوبم...

ممنونم
ببخشید اگه با این جملات ناراحت شدید
شما هم سلامت و موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد