-
زندگی یعنی چه ؟
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1389 23:37
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 نمی دا نم زندگی یعنی غرور، زندگی یعنی گذرکردن بی تفاوت، زندگی یعنی خندیدن به صدای شکم گرسنه ای در کنار گذر خیابا ن... می دانی زندگی یعنی چه ؟ نمی دانم !! زندگی یعنی کوبیدن در گوش پسرک کوچکی که در خیابان گوشه شلوارمان را گرفته و برای خریدن آدامس هایش التماس می کند... چارتاش صد...
-
دوباره می نویسم ...
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1389 23:35
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 دوباره می نویسم ... می نویسم از تنهاییم و سکوت پر از حرفم ؛ حرفهایی از جنس بغض ... و آسمانی تیره تر از شب ، ابری ، در حسرت ستاره ... دوباره می نویسم ... می نویسم از خاطرات دورم خاطرات شفافی که گذر زمان ماتشان کرد ... به سرعت عمر آدمی ؛ و تنها غباری از حسرت بر دلم به جای گذاشتند ....
-
زخمی
سهشنبه 9 آذرماه سال 1389 23:40
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 آخر راه اومدن با روزگار گره کوریه که بخت منه که تموم اتفاقای بدش شاهد زندگی سخت منه شاید این زخمی که تو خوردم و از حرارتش زبونه میکشم یا تموم بی کسی هامو همش فقط از دست زمونه میکشم بگو بازم هوامو داریو مثل همه منو تنها نمیزاری بگو بازم هوامو داری و مثل همه منو تنها نمی ذاری بگو هستی...
-
معبود
پنجشنبه 27 آبانماه سال 1389 18:53
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 معبودم ، سکوتم را از صدای تنهاییم بدان ... نمیخوانم و نمیگویم چون درونم هیچ بوده، و تو آمدی برایم قصه هایی از عشق سراییدی و به من قصه باران آموختی.... میدانی قصه باران، قصه شستن غمهاست و درون انسانها پر از غم و تنهایی است ونگاهم به باران تو افتاد و ناگهان تمام تنهاییم را فراموش کردم...
-
sms
سهشنبه 25 آبانماه سال 1389 12:45
ا عشق یعنی پاکی و صدق و صفا خود شناسی حق شناسی از وفا عشق یعنی دور بودن از خطا بنده بودن خلوت دل با خدا عشق یعنی نفس را گردن زدن پاک و طاهر گشتن روح و بدن عشق یعنی صیقل زنگار دل دیدن اسرار غیب در جام دل شک مقدمه ی یقین , پرسش مقدمه وصول , اضطراب مقدمه آرامش اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای ، به خاطر بیاور...
-
آره
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 22:52
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 برسنگ قبر من بنویسید خسته بود اهل زمین نبود نمازش شکسته بود برسنگ قبر من بنویسید شیشه بود تنها از این نظر که سراپا شکسته بود بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود چشمان او که دائماً از اشک شسته بود بر سنگ قبر من بنویسید این درخت عمری برای هر تیشه و تبر دسته بود بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر...
-
آره
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 22:47
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 تنهایی های من پایانی ندارد از دیروز تا فردا بر بوم دل تنهایی را نقش زده ام تنهایی را ستوده ام تنهایی را بوییده ام تنها یی را در کنج دل نهاده ام و اکنون از تنهاییهای دل می نگارم
-
خیلی تنهام-خیلی
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 22:45
-
خدا
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 11:00
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 خدا بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید دسته گلی تقدیمتان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد. * خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم. * خود را...
-
خوندش خالی از لطف نیست!
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 10:58
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 نه آن لیلا ترین مجنون نه شیرینم نه فرهادم فقط مثله تو غمگینم فقط مثله تو دلتنگم اگر آبی تر از آبم اگر همزاد مهتابم بدون تو چه بیرنگم بدون تو چه بی تابم گل عشق تو هستم شبنمم باش دلم دنیای زخمه مرحمم باش زدرد بی کسی قلبم شکسته به شهربی کسی ها همدمم باش دیروزبا یه دسته گل اومده بودبه...
-
مادر
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 10:41
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 روزی پسری یک صورت حساب به مادرش داد مادر صورت حساب را بلند خواند: _کوتاه کردن چمن باغچه 5 دلار _مرتب کردن اتاق خوابم 1 دلار _مراقبت از برادر کوچکم 3 دلار _بیرون بردن سطل زباله 2 دلار _نمره ریاضی خوبی که دیروز گرفتم 6 دلار جمع بدهی شما به من 17 دلار مادر به چشمان منتظر پسر نگاه...