Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

دوستای عزیزم سلام

بابت مطالب ناراحت کننده ای که تو وبلاگ مینویسم و باعث ناراحت شدنتو میشم ازتون عذر میخوام

و امیدوارم برادر کوچیک خودتونو ببخشید

آخه میدونید چیه؟

آدم چطور میتونه راحت باشه

بخنده و آروم بمونه

امروز یکی از دوستای خواهرم با این دنیای نامرد وداع کرد

خیلی ناراحت شدم و غمگینم

شما هم اگه داستانشو بشنوید قطعا حداقل یه فاتحه برای این خدا بیامرز میخونید انشاا...

این خانوم محترم وقتی شاغل شدن به ادعای عشق پسری پاسخ مثبت دادنو با هم ازدواج کردن

بعداز گذشت مدت زمان محدودی این خانوم بعلت تومور بدخیمی که تو مغزشون داشتن حال بسیار بدی پیدا کردن

و متاسفانه بینایی خودشونو از دست دادن

همسر ایشون بعداز این قضایا این خانومو در اختیار مادرش گذاشتن که مدت زیادی هم نبود که سایه پدر از سرشون کم شده بود

و اصلا سراغی دیگه نمیگرفتن

این خدا بیامرز و خانوادش با سخت ترین شرایط ممکن روبرو شده بودنو بارها برای مداوا در پی بدتر شدن حالشون بستری میشدن تا اینکه

دکترا دیگه قطع امید کردن

این طفلک با این حال امیدوار بود و با حسش منتظر زنگ در بود تا همسرش حداقل برای پرسیدن حالش یه سربیاد پیشش.

او نه تنها به این آرزوش نرسید بلکه وقتی تو این هفته های اخیر متوجه شد که همسرش چه خیانتیو در حقش کرده و نگو از قبل همسر و فرزند داشته و بخاطرموقعیت این خانوم خودشو پسر معرفی کرده و باهاش ازدواج کرده و همچنین بالا کشیدن جزئی از اندوخته های این خدا بیامرز

دیگه طاقت نیاورد و در عین سکوت از این دنیای بی رحم خداحافظی کرد

شما خودتون قضاوت کنید

ببینید این چه دیدی به عشقش داشت و چی از آب در اومد

نمیدونم چرا آخه یه عده واقعا درکی از عشق ندارن

من خودم هم ضربه خورده ی این راهم

بعداز ماهها و سالها باز از این قضیه رنج میکشم

چون در راهی که پیش گرفته بودم صداقت داشتم

به عشقم ایمان داشتم

ولی متاسفانه...!



برای روح این دختر پاک و عزیز دعا کنید

روحش شاد

دریادم میمانی ای رویای آسمانی


خیلی وقته که توکوچه پس کوچه های تنهایی

 دنبال یه ردپایی ازتو میگردم اما دریغ


ازیک جای پا...

دلم برات تنگ شده


 برای چشمات، برای صدات

برای نوازش دستات

الان تو کدوم بستر، هم اغوش کی هستی

دل به عهدوپیمون کی بستی

باخیال کی دلت رومیسپری به رویا

باصدای کی چشاتو هدیه میکنی به بارون

دلم هوای روزی رو کرده که

زیر بارون بدون چترنشسته بودیم


کاش اون لحظه ها  
هیچ وقت تموم نمیشد


 چه قدر سخته زندگی تو این فضای بی نفس


دریادم میمانی ای رویای آسمانی




 

بزرگترین هدیه ایی که میتوان به کسی داد ؛

زمان است

هنگامیکه برای یک نفر وقت میگذاری ،

قسمتی از زندگیت را به او میدهی

که دیگر باز پس نمیگیری


گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد

 

خسته ام مثل درخت سروی که سال ها در برابر طوفان


ایستاد وروزی که به نسیمی دل داد ، شکست!


باتشکر از هستی عزیز






کاش میفهمیدی قهر میکنم تا دستم را محکمتر بگیری

و بلندتر بگویی: بمان....

نه اینکه شانه بالا بیندازی و آرام بگویی: هرطور راحتی



 

تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم
گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد




می خواستم بهت بگم چقدر پریشونم


دیدم خود خواهیه دیدم نمی تونم

تحمل می کنم بی تو به هر سختی

به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی

آرزوهاتو یه جا یادداشت کن

خاموش کردن شمع فردی دیگر،

باعث نخواهد شد که شمع شما درخشانتر نور افشانی کند . . .




اسب اصیل هیچ گاه به دیگر اسب ها در طی مسابقه نگاه نمی کند،

بلکه تمام توجه خود را روی سریع تر دویدن معطوف می کند . . .




آرزوهاتو یه جا یادداشت کن و یکی یکی از خدا بخواه.

خدا یادش نمیره،

ولی تو یادت میره که چیزی که امروز داری،

دیروز آرزوش کردی ....



یک بزرگی میگفت کلاغ را دوست داشته باش..

نه به خاطرسیاهی اش..به خاطر یک رنگ بودنش..

کرم خاکی را دوست داشته باش..

نه به خاطرکرم بودنش..به خاطر خاکی بودنش..

ومیگفت حتی انسان نامرد را دوست داشته باش..

چون اگر نامرد نبود..مرد از نامرد شناخته نمی شد



خاطرات گذشته منو میکشه آسون



سراغی از ما نگیری نپرسی که چه حالیم

عیبی نداره میدونم باعث این جدایی ام

رفتم شاید که رفتنم فکرتو کمتر بکنه
نبودنم کنار تو حالتو بهتر بکنه

لج کردم با خودم آخه حست به من عالی نبود
احساس من فرق داشت با تو دوست داشتن خالی نبود

بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون
چشام خیره به نورچراغ تو خیابون

خاطرات گذشته منو میکشه آروم
چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون

 
بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون
چشام خیره به نورچراغ تو خیابون

خاطرات گذشته منو میکشه آسون
چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون

باختن تو این بازی واسم از قبل مسلم شده بود
سخت شده بود تحملت عشقت به من کم شده بود

رفتم ولی قلبم هنوز هواتو داره شب و روز
من هنوزم عاشقتم به دل میگم بساز بسوز



من سرم را بالا میگیرم

چون بازی را به کسی باختم که با خیانت برده بود