Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

Hamed

خدایا دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن

تو این دنیا هرچیزی یه قیمتی داره...

همیشه کسانی هستند

که در نهایـت دلـتـنـگـی

نمی توانیم آنها را در آغــوش بگیریم

بــدتــریـن اتفاق شایـــد همین باشد...!




تو این دنیا هرچیزی یه قیمتی داره...

یه روزی...

یه جایی...

به وقتش...

بالاخره باید پرداخت بشه...

هیچ چیز مجانی نیس به جز

"رحمت خداوندی"

اگه قسمت جدایی بود واسه چی آشنامون کرد


کجایی .. که ببینی
من چقدر دل خسته و تنهام


ببینی ، زندگی بی تو ...

داره جون میده رو دستام




گاهـے حجم دلتنگے هایَـــم آنقــدر زیــآد میشـود
ڪــﮧ دنیــــــا با تمامـ وسعتش برایـــــم تنــگ میشود !
دلــتــنگـــم . . . !
دلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ گردش روزگارش
بـﮧ مَــن ڪـﮧ رسید از حرڪـت ایستاد !
دلتنگ ِ ڪـسـے ڪـﮧ دلتنگـےهایم را ندید...
دلتنگ ِ خودمـ
خودے ڪـﮧ مدتهاست گم ڪـرده ام . . . !


یعنی هنوزم عاشقه

مرد که گریه میکنه، کوه که غصه میخوره
یعنی هنوزم عاشقه، یعنی دلش خیلی پره

آدم که زخم قلبو با، نمک دوا نمیکنه
عشقشو توی خلوتش، شما صدا نمیکنه

وقتی تو غمگینی، خیلی غم انگیزم
همدرد پاییزم، همراه این مردا، اشکامو میریزم
عشقمو میریزم

شبیه توهرکی که زیر بارونه
شدم یه دیوونه، که از تو میخونه، دلم زمستونه
دلم زمستونه

بگو به هر دوتای ما یه فرصت دیگه برای زندگی میدی
بگو که حال روز این صدای خسته ی گرفتمو فهمیدی

تورو خدا نگو دلت یه عالمه از این که عاشقه، پشیمونه
بگو که زخم رو دلم کنار تو همیشه تا ابد، نمیمونه

وقتی تو غمگینی، خیلی غم انگیزم
همدرد پاییزم، همراه این مردا اشکامو میریزم
عشقمو میریزم

شبیه تو هرکی که زیر بارونه
شدم یه دیوونه، که از تو میخونه، دلم زمستونه
دلم زمستونه


هیچ گـاه فکــر نمی کـردم فاصـله بینمــان آنقــدر زیـاد شـود کـه …
تـو بی خـــیـال زنـدگی کنــی …

و مــن با خیــالـت ،

بـی خیــال زندگــی شــوم !!!






امان از این بوی ِ پاییـــــز و آسمـــان ابری !
که آدم نه خودش میدانـــد دردش چیــست و نه هیچـــکس ِ دیگــــری …
فقـــط میدانی که هر چه هــــوا سردتـــر میــشود ،
دلت آغــــوش ِ گرمتـــری میخواهد...





مردی ...
مردانگی ات را با شکستن دل دختری
که دیوانه ی توست ثابت نکن ...
مردانگی ات را با غرور بی اندازه ات به دختری
که عاشق توست ثابت نکن ...
مردانگی را زمانی میتوانی نشان دهی
که دختری با تمام تنهایی اش به تو تکیه کرده
که دختری با تکیه به غرور تو
به قدرت تو
در این دنیای پر از نامردی
قدم بر میدارد . . . !





انصاف نبود

رفتنت با خودت باشد

و فراموش کردنت

با من.


از مترسکی سوال کردم: آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشده‌ای؟
پاسخم داد: در ترساندن دیگران برای من لذتی به یاد ماندنی است،
پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی‌شوم!
اندکی اندیشیدم و سپس گفتم:
راست گفتی! من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم!
گفت: تو اشتباه می‌کنی!
زیرا کسی نمی‌تواند چنین لذتی را ببرد،
مگر آنکه درونش مانند من با کاه پُر شده باشد!