چه مرض بدیه بزرگ شدن دردات ، قبل از خودت
چه حس بدیه که عشقت تو اوج ناباوریت بزارتت بره
و از همه اینا بدتر تو این زمونه اینه که دلت پاک باشه
وساده
و هنوزم نخوای اونی که دلتو شیکسته از خاطراتت بیرون بره
وقتی دو عاشق از هم جدا میشن
دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن
چون به قلب همدیگه زخم زدن
نمیتونن دشمن همدیگه باشن
چون زمانی عاشق بودن
تنها میتونن آشناترین غریبه برای همدیگه باشن
یادمان باشد
زنگ تفریحِ دنیا
همیشگی نیست،
زنگ بعد حساب داریم
حــواسمــون بــاشـه
دل آدما
شیشـه نیست که روی آن
هــــــا کنیم
بعد با انگـــشت قـــ♥ ـلب بکشیم و
وایسیم آب شـــدنش رو تماشــــا کنیم
و کیـــــف کنیم
رو شیشه نـــازک دل آدمـــا
اگـــه قلبــــــ♥ ـــی کشیدی
باید مــــــــردونـه پـــــــاش وایســــتی
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که :
پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند
تراژدی "جدایی من از من "
تراژدی
که لایق گرفتن اسکار بود
و
من دیگر دلم برای خودم تنگ میشود آیا ؟
منی
که صادقانه دوستت داشتم
با
همه فاصله ها
همه
تفاوت ها
همه
دیر ها و دور ها
همین
من
ساده
، عام ... همین من
یک
مترسک با همه دیوانگی ها
آی
آدم هــــا
حتی اگر آن سوی ابرها باشد
دوســــتـش دارم
شاید میان این همه"نامردی"باید شیطان را بستایم که"دروغ"نگفت
جهنم را به جان خرید ولی "تظاهر" به دوست داشتن نکرد
الهی! گفتی کریمم؛ امید برآن تمام است.
که چون کَرَم تو در میان است، نا امیدی حرام است
الهی!
دانایی ده که از راه نیفتیم و بینایی ده تا در چاه نیفتیم.
دست گیر که دستاویزی نداریم، بپذیر که پای گریزی نداریم
نه
از آشنایان وفا دیده ام - نه در باده نوشان صفا دیده ام
ز نامردمی ها نرنجد دلم که - از چشم خود هم خطا دیده ام
به خاکستر دل نگیرد شراب من - از برگ چشمی بلا دیده ام
وفای تو را نازم ای اشک غم - که در دیده عمری تورا دیده ام
رابطه ها مجازی شدن !
ولی...
ولی دردها که همچنان حقیقی اند.