باید اعتراف کنم
در این جنگ های پی در پی
با این دل لجباز و بهانه گیرم
شکست خورده ام
دیگر کم اورده ام
به زوره دروغ هایی که برایش سرهم کرده ام،
روزها را سر میکند
اما شب ها...
آه!... امان از شب!
امان، از این شبها...
نمیدانم چرا شب ها، دروغ هایم
بر بی تابی هایش افاقه نمیکند
با سکوت بی انتهای شب یکی میشوم
و سکوتم خبر میدهد از دلی که،
عمری در هوای دنیایش بود...
اما اینجا پشت پایش زمین گیر
شده است.