تمام عمر من انگار در غم و درد است
مرا غروب تو صد سال پیرتر کرده است
تمام خاطرهها پیش روی چشم منند
زبان گشوده به تکرار: او چه نامرد است
ـ بیا و پاره کن این نامه را نمیبینی؟
دو سال میشود او نامهای نیاورده است…؟
همیشه گفتهام اما نمیشود انگار
دل تو سخت مرا پایبند خود کرده است
تمام میشود این قصه آه حرف بزن
فقط نپرس که «لیلی زن است یا مرد است!
........................................................
تو مرا ... جان و جهانی ... چه کنم ... جان و جهان را
تو مرا ... گنج نهانی ... چه کنم ... سو د و زیان را
نفسی ... یار شرابم ... نفسی ... یار کبابم
چو در این ... دور خرابم ... چه کنم ... دور زمان را
ز همه خلق ... رمیدم ... ز همه باز ... رهیدم
نه نهانم ... نه ... بدیدم ... چه کنم ... کون و مکان را
ز وصال تو ... خمارم ... سر مخلوق ... ندارم
چو تو را ... صید و شکارم ... چه کنم ... تیر و کم