باز دلم تنگ است...
باز چشمانم باران می طلبد
آسمان دلم پر از ابران سیاه دلتنگی شده است
باز من تنهایم
و در این سکوت حتی صدای سازم هم آرامم نمی کند
دل من باز کوچک شده است
برای کسی که نمی دانم کیست
ولی غیبتش مرا می آزارد
من...
بی من شده ام...
من خودم را گم کرده ام...
کجا ؟
... جواب این سوال را خودم هم نمی دانم